اصطلاحات فقهي2
حرف ( ف )
1- فتوى:راءى مجتهد در مسائل شرعيه
2- فجر:سپيده صبح
فجر اول و دوم، نزديك اذان صبح از طرف مشرق سفيده اى رو به بالا حركت مى كند كه آن را فجر اول مى گويند موقعى كه آن سفيده پهن شد، فجر دوم ، واول وقت نماز صبح است
3- فجر صادق:منظور همان فجر دوم است
4- فجر كاذب:منظور همان فجر اول است
5- فرادا:نمازى كه انسان به طور انفرادى و نه به جماعت مى گذارد
6- فرج:عورت انسان (زن و مرد قبل و دبر)
7- فرض:امر الزامى (واجب )
8- فطر:نخستين روز ماه شوال كه يكى از دو عيد بزرگ اسلامى است
9- فطريه:زكوة فطره
10- فقاع:آب جو
11- فقير:محتاج كسى كه مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد و چيزى هم ندارد كه به طور روزانه بتواند هزينه زندگيش را تاءمين كند
12- فى سبيل الله:در راه خدا
هر كار خيرى كه نفعش به عموم مسلمانان مى رسدمانندساختن مسجد،پل،جاده و غيره
حرف ( ق )
13- قبل:پيش (كنايه از عضو جنسى انسان است )
14- قتل:كشتن
15- قتل نفس محترمه:كشتن انسانى كه خونش از نظر شرعى محترم است و نبايد او راكشت
16-قرائت:خواندن خواندن حمد و سوره در نمازهاى يوميه
17- قرار ضمنى:آنچه در ضمن قرارداد مورد طرفين قرار گرفته است
18- قرار صورى:شكل ظاهرى قرارداد
19- قرض:وام
20- قرض ربائى:قرضى كه در آن شرط شده گيرنده با مبلغ اضافى آنرا بازگرداند
21- قروح:دمل ها
22- قريب:نزديك (به واقع و حقيقت )
23- قرينه:علامت ،نشانه
24- قسم:سوگند . سوگند به يكى از اسامى خداوند براى انجام امور پسنديده ياترك ناپسند
25- قصد اقامه:تصميم مسافر به ماندن ده روز يا بيشتر در محل واحد
26- قصد انشاء:تصميم به ايجاد يك امر اعتبارى مانند بيع و شراء و غيره همراه با اداى كلمات مربوطه
27- قصد قربت:تصميم براى نزديك شدن به مقام رضا و قرب الهى
28- قصد وجه:قصد عنوان حكم خاص عمل مانند قصد وجوب نمازهاى يوميه واستحباب نماز شب
29- قضاء:1-قضاوت كردن
2 -بجا آوردن عملى كه فوت شده است در خارج وقت آن
30- قنوت:اطاعت ، تواضع در برابر خدا
در ركعت دوم نماز پس از قرائت ، دستهارا در مقابل صورت قرار و ذكر و دعا خواندن
31- قوى:محكم (كنايه از فتوى است )
32- قيام:ايستادن
ايستادن در نماز
33- قيام متصل بركوع:قيامى كه بايد نمازگزار در آخرين لحظه قبل از ركوع داشته باشد و ركن نماز است
34- قى:استفراغ
35- قيم:سرپرست كسى كه بر اساس وصيت يا حكم حاكم شرع مسئول اموريتيم و غيره مى شود
حرف ( ک )
36- كافر:يعنى :كسى كه به توحيد و نبوت يا هر دوى آنها معتقد نيست
1 -كسى كه منكر وجود خدا است
2 -كسى كه براى خدا شريك قرار مى دهد
3 -كسى كه پيغمبرى اسلام (ص ) را قبول ندارد
4 -كسى كه در اين امور شك دارد
5 -كسى كه منكر ضرورى دين است به طورى كه انكار او به انكار خدا ورسول (ص ) مى انجامد
37- كافر حربى:كافرى كه با مسلمين در حال جنگ است
38- كافر ذمى:اهل كتابى كه در بلاد اسلامى با شرائط مخصوص اهل ذمه در پناه حكومت اسلامى قرار گرفته است
39- كثيرالشك:كسى كه زياد شك مى كند
40- كشف خلاف شدن:معلوم شدن خلاف يك چيز
41- كفاره:عملى كه انسان بايد براى جبران گناهش انجام دهد
42- كفاره (جمع ) :كفاره سه گانه ، بنده اى راآزاد نمودن، 60 روز روزه گرفتن و60فقير را سير كردن . به مساءله 1665 مراجعه شود
حرف ( ل )
1- لازم:واجب . اگر مجتهد دليل الزامى بودن امرى را از آيات و روايت استفاده كند به طورى كه بتواند آنرا به شارع نسبت دهد تعبير به (واجب )مى كند و اگر الزامى بودن آنرا از جاى ديگر نظير ادله عقليه استفاده كندبه طورى كه استناد آن به شارع ميسر نباشد تعبيربه (لازم) مى كند همين تفاوت را بايد در احتياط لازم و احتياط واجب در نظر داشت بنابراين در مقام عمل براى مقلد تفاوت بين لازم و واجب نيست
2- لزوجت محل:چسبندگى يا لغزندگى همراه با چسبندگى كه در محلى وجوددارد
حرف ( م )
3- ماترك:آنچه كه از متوفى باقى مانده مانند پول و خانه و غيره
4- مال الاجاره:مالى كه بايد مستاءجر بابت اجاره بپردازد
5- ماءموم:پيرو، كسى كه در نماز به امام جماعت اقتدا مى كند
6- مئونه:مخارج يا هزينه
7- مباح:هر فعلى كه از نظر شرعى نه ممدوح است و نه مذموم (در برابر واجب وحرام و مستحب و مكروه )
8- مبتدئه:زن در حال نخستين عادت ماهيانه
9- مبطلات:امورى كه باطل كننده عبادت است
10- متعه:زنى كه طى عقد موقت به همسرى مردى در آمده است
11- متنجس:هر چيزى كه ذاتا پاك است ولى در اثر برخورد مستقيم يا غير مستقيم باشى ء نجس آلوده شده است
12- مثمن:قيمت گذارى شده فروخته شده كالائى كه در معرض فروش قرارگرفته است
13- مجتهد:كوشا كسى كه در فهم احكام الهيى به درجه اجتهاد رسيده يعنى داراى قدرت علمى مناسبى است كه مى تواند احكام اسلام را از روى كتاب وسنت استنباط كند
14- مجتهد جامع الشرائط:مجتهدى كه شرائط مرجعيت تقليد را داراست
15- مجراى طبيعى:مسير طبيعى هر چيز
16- مجهول المالك:مالى كه معلوم نيست به چه كسى تعلق دارد
17- مجزى است:كافى است ساقط كننده تكليف است
18- محتضر:كسى كه در حال جان دادن است
19- محتلم:كسى كه در خواب از او منى خارج شده است
20- محذور:مانع ، كنار گذاشته شده ،آنچه از آن پرهيز شده است
21- مُحَرّم:اولين ماه از سال قمرى
چيزى كه حرام است
22- مَحْرَم:بستگان نزديك انسان كه ازدواج با آنها حرمت ابدى دارد
23- مُحْرِم:كسى كه در حال احرام حج و يا عمره است
24- محظور:ممنوع
25-محل اشكال است:اشكال دارد . صحت و تماميت آن مشكل است (مقلد مى تواند دراين مساءله به ديگرى مراجعه كند)
25- محل تاءمل است:بايد احتياط كند (مقلد مى تواند در اين مساءله به ديگرى مراجعه كند)
26- مخرج بول و غائط:محل طبيعى خروج ادرار و مدفوع
27- مخمس:مالى كه خمس آن خارج شده است
28- مد:پيمانه اى كه تقريبا ده سير ظرفيت دارد
29- مذى:رطوبتى كه پس از ملاعبه از انسان خارج مى شود
30- مرتد:مسلمانى كه منكر خدا و رسول يا حكمى از ضروريات دين شده كه انكارش به انكار خدا و رسول بر مى گردد
31- مرتد فطرى:كسى كه از پدر يا مادر يا پدر و مادر مسلمان متولد شده و خودش نيزمسلمان بوده و سپس كافر شده است
32- مرتد ملى:كسى كه از پدر و مادر غير مسلمان متولد شده ولى خودش پس از اظهاركفر مسلمان شده و مجددا كافر شده است
33- مردار:حيوانى كه خود به خود مرده يا بدون شرائط لازم كشته شده است
34- مزارعه:قراردادى كه بين مالك زمين و زارع منعقد مى شود كه بر اساس آن مالك در صدى از محصول زارعى را دريافت مى كند
35- مَس:لمس كردن
36- مَس ميت:دست زدن به بدن انسان مرده
37- مساقات:آبيارى كردن ، قراردادى كه بين صاحب باغ و باغبان منعقد مى شود كه براساس آن باغبان در برابر آبيارى و تربيت درختان حق استفاده از مقدارمعينى ميوه باغ را دارد
38- مستحاضه:زنى كه در حال استحاضه است
39- مستحب:پسنديده، مطلوب . چيزى كه مطلوب شارع است ولى الزامى و واجب نيست هر حكم شرعى كه اطاعت آن موجب ثواب است ولى مخالفت آن عقاب ندارد
40- مستطيع:توانا ، كسى كه امكانات و شرائط سفر حج را دارد
41- مسح:دست كشيدن روى چيزى دست كشيدن به فرق سر و روى پاها بارطوبت باقيمانده از شستشوى صورت و دستها در وضوء
42- مسكين:مفلوك، بيچاره . كسى كه از فقير هم سخت تر مى گذراند
43- مسكرات:چيزهائى كه مست كننده است
44- مصالحه:سازش و توافق طرفين
45- مصونيت:آسيب نا پذيرى
46- مضطر:ناگزير،ناچار
48- مضمضه:چرخانيدن آب در دهان
49- مضيقه:تنگنائى و گرفتارى ،تنگدستى
50- مطهرات:پاك كننده ها
51- معامله سلف:معامله اى كه ثمن نقد و مثمن نسيه باشد: يعنى مشترى پول را نقدبپردازد تا فروشنده جنس را در مدت معين تحويل دهد (بر عكس نسيه )
52- معهود:معمول و متداول آنچه به طور ضمنى مورد قبول شناخته شده بوده است
53- مفطر:چيزى كه روزه را مى شكند
54- مقاربت:نزديكى كردن آميزش جنسى
55- مقررات شرعيه:آنچه از طرف خداوند به عنوان تكليف شرعى معين شده است
56- مكروه:نامطلوب، ناپسند .آنچه انجام دادن آن حرام نيست ولى تركش بهتراست
57- مكلف:هر انسانى كه بالغ و عاقل است
58- ملاعبه:بازى كردن معاشقه كردن
59- مميز:خردسالى كه خوب و بد را تميز مى دهد
60- منعزل:خود به خود بر كنار شده
61- موالات::پشت سر هم پى در پى انجام دادن
62- موجر:اجاره دهنده
63-مورد اشكال است:صحيح نيست و در اين مورد مى توان به مجتهد ديگر مراجعه كرد
64- موكل:وكيل كننده
65- موهوبه:بخشيده شده
66- ميت:مرده، جسد بيجان انسان
حرف ( ن )
68- نافله نوافل:نماز مستحبى
69- نوافل يوميه:نمازهاى مستحبى روزانه كه هر شبانه روز 43 ركعت و در جمعه 83ركعت است
70- نبش قبر:شكافتن قبر
71- نصاب:حد مشخص ، حد يا مقدار تعيين شده
72- نصاب زكوة:حد مشخصى كه براى هر يك از موارد وجوب زكوة در نظر گرفته شده كه در صورت رسيدن به آن حد بايد زكوة آنرا بپردازند
73- نظر به ريبه:نگاه كردن به گونه اى كه ديگران را بد گمان كند نگاهى كه فتنه انگيزاست
74- نجس:ناپاك، پليد
75- نذر:واجب كردن انجام پسنديده يا ترك ناپسند شرعى توسط صيغه مخصوص
76- نكاح:ازدواج كردن
79- نماز آيات:دو ركعت نماز مخصوص كه در مواردى نظير زلزله و كسوف و خسوف واجب است
80- نماز احتياط:نماز بدون سوره اى كه به منظور جبران ركعات مورد شك بجا آورده مى شود
81- نماز استسقاء:نمازى كه با كيفيت مخصوص براى طلب باران خوانده مى شود
82-نماز جماعت:نماز واجبى كه دو نفر يا بيشتر با امامت يكى از آنها بجامى آورند (ولى در نماز جمعه حداقل جماعت 5 نفر است )
83- نماز جمعه:دو ركعت نماز مخصوص كه در زوال جمعه به جاى نماز ظهر و به طورجماعت برگزار مى شود و با كمتر از 5 نفر انجام پذير نيست
84- نماز خوف:نماز يوميه انسان در حال جنگ و امثال آن كه با كيفيت مخصوص و به طور مختصر بجا آورده مى شود
85- نماز شب:هشت ركعت نماز مستحبى كه به صورت 4 دو ركعتى در ثلث آخر شب بجا آورده مى شود
86- نماز شفع:دو ركعت نماز مستحبى كه پس از هشت ركعت نافله هاى شب پيش ازنماز وتر خوانده مى شود
87- نماز طواف:دو ركعت نماز مخصوص كه در مراسم حج و عمره پس از طواف خوانده مى شود
88- نماز عيد:دو ركعت نماز مخصوص كه روز عيد فطر و قربان مى خوانند
89- نماز غفيله:دو ركعت نماز مخصوص كه پس از نماز مغرب تا وقتى كه سرخى مغرب از بين نرفته استحباب دارد
90- نماز قصر:نماز كوتاه نمازهاى چهار ركعتى كه در سفر دو ركعت مى شود
91- نماز قضا:نمازى است كه به جبران نمازهاى فوت شده خوانده مى شود
92- نماز مسافر:نماز قصر
93- نماز مستحب:هر نمازى كه بجا آوردن آن مطلوب است ولى واجب نيست
94- نماز ميت:نماز مخصوصى كه بايد بر جنازه مسلمان خوانده شود
95- نماز واجب:نمازى كه بجا آوردن آن بر هر مكلفى لازم است و اقسام آن عبارتست از:
1 - نمازهاى يوميه
2 - نماز آيات
3 - نماز ميت
4 - نماز طواف
5 - نمازقضاى پدر و مادر:
6 - نمازى كه انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب ميکند
96- نماز وتر:يك ركعت نماز كه پس از نماز شفع خوانده مى شود و آخرين ركعت ازنماز شب محسوب مى شود
97- نماز وحشت:دو ركعت نماز كه براى شب اول قبر متوفى خوانده مى شود
98- نماز يوميه:نماز روزانه نمازهاى واجب در هر شبانه روز كه مجموعا 17 ركعت است
99- نهى از منكر:باز داشتن ديگران از هر عملى كه به حكم شارع ناپسنداست
100- نيت:قصد تصميم انجام عمل دينى با هدف تقرب به خداوند
حرف ( و )
1- واجب:هر امرى كه انجام آن از نظر شرعى الزامى است :
2- واجب اصلى (نفسى ):واجبى كه در وجوب اصالت دارد مانند نماز
2- واجب تبعى (غيرى ):واجبى كه ذاتا واجب نيست ولى به تبع واجب ديگر واجب مى شودمانند غسل جنابت كه ذاتا واجب نيست ولى به تبع وجوب نماز واجب مى شود
3- واجب تعبدى:واجبى است كه در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات )
4- واجب توصلى:واجبى كه قصد قربت لازم ندارد مانند اداء دين و جواب سلام
5- واجب تعيينى:واجبى كه به طور مشخص وجوب به آن تعلق گرفته است مانند روزه ونماز
6- واجب تخييرى:امرى كه وجوب بين آن و ديگرى دوران دارد مانند كفاره روزه كه مخيراست بين سه امر:
1- آزاد كردن برده
2 - شصت روز روزه گرفتن
3- شصت مسكين را طعام دادن
7- واجب عينى:واجبى كه بر هر فردى با قطع نظر از ديگران واجب است مانند نماز وروزه
8- واجب كفائى:واجبى است كه اگر به حد كافى كسانى نسبت به آن اقدام كنند از ديگران ساقط مى شود مانند غسل ميت كه بر همه واجب است ولى وقتى كه عده اى اقدام نمايند از ديگران ساقط مى شود
9- واجب معلق:واجبى كه زمان وجوب آن (((حال ))) و زمان واجب (((آينده )))است يعنى وجوبش فعلى است ولى واجب را بايد در شرائط مشخصى انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقق شرائط استطاعت يعنى كسى كه مستطيع شد حج بر او واجب است ولى بايد صبر كند تا ايام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل كند
10- واجب منجز:واجبى است كه زمان وجوب و واجب يكى است مانند روزه كه درهمان وقتى كه واجب مى شود و در همان وقت هم بايد آنرا انجام داد
11- واجب مطلق:واجبى كه در هر شرائط ى وجوب دارد مانند نماز
12- واجب مشروط:واجبى است كه تنها در شرائط خاصى واجب مى شود مانند حج كه تنهابا شرط استطاعت واجب مى شود
13- واجب موسع:واجبى است كه وقت انجام آن وسيع است مانند نماز ظهر و عصر كه ازظهر تا غروب وقت دارد
14- واجب مضيق:واجبى است كه وقت انجام آن به اندازه خودآن است مانند روزه درماه رمضان
15- وارث –ورثه:كسى كه ارث مى برد
16- واقف:وقف كننده
17- وجه:صورت ، دليل ، عنوان
18- ودى:رطوبتى كه گاهى پس از خروج بول مشاهده مى شود
19- وديعه:امانت
20- وذى:رطوبتى كه گاهى پس از خروج منى مشاهده مى شود
21- وصل به سكون:حركت آخر كلمه اى را انداختن و بدون توقف آنرا به كلمه بعدچسباندن
22- وصى:كسى كه مسئول انجام وصيتى شده است
23- وصيت:سفارش ، توصيه هائى كه انسان براى كارهاى پس از مرگش به ديگرى مى كند
24- وضوء:شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها
25- وضوء ارتماسى:وضوئى كه انسان به عوض آنكه آب را روى صورت و دستهايش بريزدصورت و دستهايش را در آب فرو مى برد و در حال فرو بردن يا بيرون آوردن از آن قصد و وضوء مى نمايد
26- وضوء ترتيبى:وضوئى كه انسان با ريختن آب به قصد وضوء روى صورت و دستهايش آنها را مى شويد
27- وضوء جبيره:آنست كه در محل وضوء جبيره باشد و انسان به ترتيبى كه در باب جبيره گفته شده عمل کند
28- وطن:جائى كه انسان براى اقامت و زندگى خود اختيار كرده است
29- وطى:لگدمال كردن، كنايه از عمل حنسى است
30- وقف:اصل مال را از مالكيت شخصى خارح كردن و منفعت آنرا براى افرادخاص يا امور خيريه اختصاص دادن
31- وقف به حركت:در عين اداء حركت آخرين حرف يك كلمه بين آن و كلمه بعد فاصله انداختن
32- وكالت:انسان كارى را كه شرعا خود مى تواند در آن دخالت كند براى انجام آن به ديگرى واگذار كردن
33- وكيل:كسى كه به وكالت از طرف انسان متصدى انجام كارى مى شود
34- ولايت:سرپرستى
35- ولى:كسى كه به دستور شارع مقدس سرپرست ديگرى است مانند پدر و پدربزرگ و حاكم شرع
حرف ( ه )
36- هبه:بخشش
37- هدم:ويرانى
38- هديه:ارمغان ، تحفه
برگفته از سايت دفتر تبليغات اسلامي