عربي سوم راهنمايي درس 1تا3
درس اول
يادآوري و خلاصه قواعد سال اول و دوم راهنمايي مي باشد.
کلمات عربي سه قسم هستند:۱ – اسم ۲ – فعل ۳ – حرف الف ) تقسيمات اسم:۱ – مذکر حقيقي ( رَجُل )، مذکر مجازي ( کتاب )، مؤنث حقيقي (اِمرأة) ۲ – علامت هاي مؤنث ة = فاطمة – حديقة ي = کبري – دنيا اء = زهراء – صحراء ۳ – مفرد = صادق – صديق – صادقه – صديقه ۴ – مثني = (انِ – يْنِ) ¬ صادقانِ – صادقتانِ – صادقَينِ – صادقَتينِ ۵ – جمع = سالم – مکسرالف – جمع سالم : مذکر (ونَ – ينَ) = صادقونَ – صادقينَ مؤنث (ات) =
صادقات ب – جمع مکسر : صديق = أصدقاء مَدْرسَه = مدارس ب ) تقسيمات فعل: ۱- ماضي ۲ – مضارع ۱ – ماضي:- بيشتر صيغه هاي فعل ماضي از يک ريشه سه حرفي ساخته مي شوند. - با اضافه کردن علامتهاي گوناگون (ضماير) به آخر اين ريشه، صيغه هاي مختلف ساخته مي شود. براي بيشتر اين صيغه ها، علامت ها و يا ضميرهاي متصل وجود دارد. علامتهاي فعل ماضي 1- مفرد مذکر غائب - مؤنث غائب تْ مذکر مخاطب تَ مؤنث مخاطب تِ متکلم تُ _____ ۲ – مثني مذکر غائب ا مؤنث غائب تا مذکر مخاطب تُما مؤنث مخاطب تُما متکلم نا ۳ – جمع مذکر غائب وا مؤنث غائب نَ مذکر مخاطب تُم مؤنث مخاطب تُنَّ متکلم نا ۲ – مضارع: ۱ – تعدادي از فعلهاي مضارع با «ي» شروع مي شوند. ۲ – همه صيغه هاي مخاطب با حرف «ت» شروع مي شوند. ۳ – دو صيغه از صيغه هاي فعل مضارع با «أ» و «ن» شروع مي شوند و در آخر آنها نيازي به ضمير نيست. علامت مضارع ي،ت،أ،ن + ريشه ي فعل + علامت صيغه ها ان، ون،ين، ن Ü فعل مضارع. ترجمه درس اول قصر شيشه اي - براي سليمان (ع) لشگر نيرومندي از انسان و پرنده و حيوان بود. - روزي از روزها - سليمان براي پرس و جو کردن لشگرش خارج شد ... پس با دقت نگاه کرد و پرسيد: - هد هد کجاست ؟ - پرندگان: سروَر ما ! ... اکنون براي کاري رفت. - سليمان (ع) از غيبت هد هد خشمگين شد. - پس از ساعتها هد هد بازگشت. - سليمان: اي هدهد کجا رفتي؟ - هدهد: اي سرور من! چيز عجيبي کشف کردم! - چه کشف کردي؟ - زني را يافتم که در مملکت سبا فرمانروايي مي کند و لشگر نيرومند و بزرگي دارد و مردم در آن، خورشيد را مي پرستند و براي غير خدا سجده مي کنند. - عجيب است ... آيا راست مي گويي؟ - بله ... بله ... سرور من. - پس سليمان (ع) نامه اي براي ملکه «سبا » نوشت: - ملکه: اين نامه ايست که مي خواهد دينمان را ترک کنيم. - وزيران، ما نيرومند هستيم و ترسي بر ما نيست. - ملکه: نه ... نه ... من به سوي او مي روم. - همانا پادشاهان چون به شهري در آيند در آنجا فساد ايجاد مي کنند. - سليمان: اي جماعت! من از شما تخت ملکه سبا را قبل از رسيدنش مي خواهم! سپس سليمان (ع) دستور ساختن قصري شيشه اي را بر روي آبهاي دريا دارد. - ملکه در قصر شيشه اي: - عجيب است ... اين تخت من است ... ! - اين آب است ... اين درياست ...! - من اکنون غرق مي شوم ...! - سليمان: نه ... نه ... اين شيشه است. آب نيست ... !! - ملکه: اين معجزه است. - پس به آسمان نگاه کرد و گفت: - پروردگارا ! به درستي که من به خودم ظلم کردم. همراه سليمان به خداوند که پروردگار جهانيان است تسليم شدم. تمرين هاي درس اول 1- با توجه به متن درس پاسخ صحيح را با علامت مشخص کنيد: الف ) هل فَهِمَ سليمانُ (ع) لغةَ الهُدهُدِ ؟ ۱ – نعم ۲ – لا ب) الي اين ذَهَبَ الهُدهُد ؟ ۱ – ذَهَبَ الي مملکة سَبَا ۲ – ذَهَبَ إلي الغابَةِ ج ) ماذا طَلَبَ سليمانُ (ع) ۱ – طَلَب الهُدهُد ۲ – ذَهَبَ إلي الغابةِ د ) کيف کانت مملکةُ سَباً ؟ ۱ – کانت قوية ۲ – کانت صيغةِ 2 - کلمات درست را در مقابل معني آنها بگذاريد. الف ) يافتم × ۱- ساُلنا ب ) پرسيديم ۲- ترجعانِ ج) نوشتند (جمع مذکر ) ۳ – تأمر د ) عبادت مي کنند (مثني مذکر) ۴ – وجدتُ ه) دستور مي دهي (مذکر) ۵ – کتبوا م) خارج مي شويد (جمع مونث) ۶ – يعبدانِ ي) باز مي گرديد (مثناي مونث) ۷ – تخرجنَ 3 - گزينه صحيح را انتخاب کنيد: الف ) انتِ وجدتَ ب ) هما ينظران ج ) نحن، يأکلون د ) هم، ظهرنا 4 - کلمات زير را در مکانهاي مناسب قرار دهيد: (کَشَفْتُ – الملوک – أفسدوها – ظَلَمْتُ – غَضِبَ – أسَلمْتُ ) الف ) لَقَد .... شئياً عجيباً . ب ) انّ ... إذا دَخلوا قَريةً . ج ) رَبِّ إني ... نفسي و ... مَعُ سُليمان للّهِ ربِّ العالمين. د) ... سليمان (ع) الغياب الهُدهد ! 5 - کداميک از ترجمه هاي زير درست است ؟ الف ) يَعْبدونَ الشَّمسَ و يَسجُدونَ لِغيْرالله . ۱ – خورشيد را مي پرستند و براي غير خدا سجده مي کنند ۲ – خورشيد را عبادت مي کردند و براي غير خدا سجده کردند ب ) أنا أسْجدُللّه ربُ العالَمينَ. ۱ – ما خداي جهانيان را مي پرستيم ۲ – من براي خداوند پروردگار جهانيان سجده مي کنم ج ) فَرَجع موسي ألي قَومهِ . ۱ – پس موسي (ع) به سوي مردم خود باز مي گردد ۲ – پس موسي (ع) به سوي قوم خود بازگشت کلمات جديد إذا = زماني که، هنگامي که أسلَمْتُ = تسليم شدم و أسلمت مع ... = همراه سليمان در برابر خدا، پروردگار جهانيان تسليم شدم. أغسدوا = فاسد کردند، فساد ايجاد کردند. إنّ الملوک ... = پادشاهان چون به شهري در آيند در آن جا فساد ايجاد مي کنند. أقوياء = ج قويّ : نيرومند تَحْکُم = حکومت مي کند أقوياء = ج قويّ : نيرومند تَحْکُم = حکومت مي کند تَفَقُّد = پرس و جو کردن، جويا زجاج = شيشه عَرْش = عرش، تخت غَضِب = عصباني شد، خشمگين شد غياب = غائب بودن، حاضر نبودن کتاب = نوشته، نامه کشفتُ = کشف کردم، پي بردم مَلَکا = بزرگان ملوک = ج مَلِک: پادشاه مياه = ج ماء: آب وصول = رسيدن يعبدون = پرس درس دوم هدف ياد دادن اوزان و حروف زائد وزنهاي (فاعل – مفعول – فعيل ) مي باشد. در هر کلمه سه حرفي: حرف اول «فاء الفعل» - حرف دوم «عين الفعل» - حرف سوم «لام الفعل» نام دارد. حروف اصلي فعل را اين حروف تشکيل مي دهند: ف – ع – ل مانند : ذهب – نصر – کشف – نظر و ... ريشه فعل از فعل گرفته مي شود ¬ ن – ص – ر الف – (فاعل) -براي ساختن «فاعل» بايد حرف الف را ميان ف و ع آورد تا فاعل ساخته شود:ف– ا– ع– ل - در وزن فاعل جاي حروف ف – ع – ل ثابت است ولي هر حرف ديگري مي تواند به جاي آنها بيايد، ولي «ا» هم مکانش ثابت است و هم خودش مانند: فاعل – ناصر - وزن فاعل ريشه هاي سه حرفي را به مفهوم «صفت فاعلي» تبديل مي کند، مانند: عالم – قادر – عابد – راحم ¬ ريشه: علم – قدر – عبد – رحم ب – ( فعيل ) - براي ساختن «فعيل» نيز بايد به فعل، بين دو حرف ع و ل حرف «ي» اضافه کرد: ف – ع – ل -وزن «فعيل» کلمات سه حرفي را به مفهوم«صفت مطلق»تبديل مي کند: ف– ع– ي– ل مانند : عليم – قدير – عبيد – رحيم ¬ ريشه: علم – قدر – عبد – رحم ج – (مفعول) - براي ساختن مفعول بايد حرف «م» را اول فعل و قبل از «ف» بياوريم و حرف «و» را بين ع و لام بياوريم. حروف ثابت: م – و حروف اصلي: ن – ص – ر مفعول م – ف – ع – و – ل ¬ منصور م – ن – ص – و – ر وقتي ريشه سه حرفي بر وزن مفعول در مي آيد مفهوم (صفت مفعولي) پيدا مي کند. مانند : منصور – معبود – معلوم – مقدور ¬ ريشه : نصر – عبد – علم – قدر نکته · در اغلب کلمات عربي معمولاً سه حرف اصلي وجود دارد. · با افزودن حروف زائد، وزن جديد ساخته مي شود. · هر يک از کلمات عربي داراي آهنگ يا وزن خاصي هستند. ف ع ل ف ا ع ل م ف ع و ل فعيل – نصير فاعل – ناصر مفعول – منصور ن ص ي ر ن ا ص ر م ن ص و ر ترجمه درس2 مخفيانه گوش کردن در خيمه فرماندهي دشمن - اي فرماندهان! اي آقايان! روحيات سربازان ضعيف است. - ما نيازمند يک حمله سريع به نيروهاي دشمن هستيم. - يکي از فرماندهان: بله، بله ... خوب است. - آفرين بر تو ... اين يک فکر خوب است ... ! - اما آقاي من ... - ما به اطلاعاتي از مکانهاي دشمن نيازمنديم. - سخنت درست است. - پس سرباز دشمن شب هنگام براي به دست آوردن اطلاعات رفت. - و بعد از يک ساعت به مکان نيروهايمان رسيد. - در خيمه فرماندهي نيروهاي ما - اي برادران - ما زمان زيادي است که در اين منطقه هستيم. - و اکنون تعداد رزمندگان کم است. - بيشترشان در سنگرها به سختي زخمي هستند. - من مسؤول هستم. - پس بر ما واجب است که امشب برگرديم. - و ما از راه دريا برمي گرديم اگر خدا بخواهد. - سرباز دشمن به خاطر اين اطلاعات سّري شاد شد. - از گرگ صحرا به عقاب صحرا - بله ... بله ... مي شنوم. - آقاي من ... آقاي من ... خبرهاي مهم ... خبرهاي خيلي مهم است. - چند لحظه قبل اين سخنان را شنيدم. - تعداد رزمندگان زياد است. - و آنها بسيار شاد هستند. - اسم فرمانده عمليات مسعود است و آنها امشب حمله مي کنند. - آنها از راه دريا پيشروي مي کنند. - شنيدي آقاي من ... شنيدي ؟! - بله ... بله .. - تمام - از عقاب صحرا به مقر فرمانده - حمله نزديک است. - عقب نشيني ... عقب نشيني ... بسرعت ... بسرعت ! تمرين هاي درس دوم 1- با توجه به متن درس پاسخ صحيح را با علامت مشخص کنيد. الف ) مَن کانَ في خَيْمةِ قيادة العدوِّ؟ ۱ – الجنود ۲ – أمَراءُ الجيش ب ) کيف کان جنديُّ العدوّ ؟ ۱ – ثقيل السّمع ۲ – حَسَن السُمْع ج ) متي کانَ وقّتُ الرّجوعِ ؟ ۱ – نهاراً ۲ – ليلاً د) هل کانَ الْهُجومُ قريباً ؟ ۱ – نعم ۲ – لا 2- کلمات هم وزن و هم آهنگ را در مقابل هم قرار دهيد: الف ) کَتَبَ ۱ – يَخْرجُونَ ب) تَفَقُّد ۲ – عَبْد ج) وصول ۳ – تَعْبُدُ د) يعبُدون ۴ – کحول ه) تَصْدُقُ ۵ – طريق و ) شمس ۶ – تَقَبّل ي) عجيب ۷ – رَجَعَ 3- وزن و آهنگ کلمات زير را در مقابل آنها بنويسيد؟ ۱ – هُجوم = ....۲ – ضعيف = .... ۳ – مَغْرِب = ....۴ – تَصْديق = ....۵ – معلوم = .... 4- در آيات زير کلمات هم وزن با «فَعَلَ» «فَعيل» «مفعول» «فاعل» را مشخص کنيد: ۱ – صِراطَ الذينَ اَنْعَمْت َ عليهِم غَيرِ الَمَغضوبِ عليهم. ۲ – والله غالِبُ علي اُمْرِه . ۳ – صَدَقَ اللّه و رسولُه . ۴ – إن اللّه سميعُ عليم. ۵ – مَن عَمِلَ صالحاُ فَلِنَفْسِه. کلمات جديد أحد = يک أحد الامراء = يکي از فرماندهان اُحسنتَ = آفرين اِستراق = سرقت کردن استراق السّمع = مخفيانه گوش دادن الذين = کساني که أمر = کار اُمَراء = ج امير. فرمانده اِنسحاب = عقب نشيني أنعمتَ = نعمت دادي جنود = ج جُند. جندي: سپاه حاجة = حاجت، نياز نحن سجاجة = ما نيازمنديم ، نياز داريم حَسَن = خوب، نيک خيمة = خوب است، بسيار خوب راجِعون = برگردانندگان، برگشت کنندگان سادة = ج سيد: آقا سميع = شنوا صراط = راه عليم = دانا، آگاه عَلَينا = برماست، بر ما لازم است غالب = چيره، مسلط قادم = آينده، در حال آمدن قادمون = در حال آمدن قريب = نزديک قيادة = رهبري، فرماندهي مقاتلين = رزمندگان معنويات = ج معنوية. روحيه مغصوب = مورد غصب واقع شده مواضِع = ج موضع. مکان نهار = روز درس سوم ياد دادن اسماء استفهام و کاربرد آنها و چگونگي منفي کردن جمله به وسيله «ما» نافيه و «لا» مي باشد و همچنين طرز درست کردن فعل آينده. ترجمه درس 3 چوپان کوچک کودک تنها است. او در کلبه است. چه کنم ؟ من گرسنه هستم. خانواده ام فقير هستند. در اين لحظه صدايي شنيد. پس از کلبه خارج شد. اي کودک آيا مي تواني کاري انجام بدهي؟ من ... من ... بله بله ... حتماً ... من نيرومند هستم ... چراندن گوسفندان دشوار است! تو کودک هستي ...! نه ... نه ... آقا من مي توانم. در صحرا ناگهان، گوسفندي گم شد.کجا رفتي ؟ آيا گرگ او را خورد ؟ آه ... چه کنم؟! به سرعت رفت پس او را بين علفها پيدا کرد. و اما در غيبت او گرگي آمد و گوسفندي را دزديد. گريان به روستا بازگشت و گفت: غفلت نکردم! تنبلي نکردم! گوسفندان را رها نکردم! در خانه آقا ... آقا گرگ ... گرگ چه ؟ ! گرگ ... ببخشيد ... آقا تو با دقت کار نمي کني. و در زمان معين بر نمي گردي... و کودک را به سختي زد. خبر به پيامبر (ص) رسيد. پس بسيار اندوهگين شد. اي مرد! آيا کودک مي تواند با يک حيوان وحشي رو در رو شود؟! آيا چيز غير ممکن را مي خواهي؟ کودک آمد در حالي که آثار اشک بر چشمش بود. پس پيامبر به مرد نگاه کرد. سپس گفت: به درستي که خدمتگزاران شما برادرانتان هستند. پس مرد بسيار شرمنده شد. و به خاطر عملش پشيمان شد. بخش اول : منفي کردن به مثالهاي زير توجه کنيد: ۱ – ذهبوا (رفتند) = ما ذهبوا (نرفتند) ۲ – تذهبون (مي رويد) = لا تذهبون (نمي رويد) · فعل اول ماضي است و همانطور که مشاهده مي کنيد براي منفي کردن فعل ماضي، کافيست که به اول آن (ما) اضافه کنيم و براي منفي کردن فعل دوم که مضارع است حرف (لا) را در اول آن بياوريم. · نتيجه: - حرف (ما) را که فعل ماضي را منفي مي کند (ما) ي نافيه (منفي کننده) مي نامند. - حرف (لا) که فعل مضارع را منفي مي کند (لا) ي نفي و فعل مضارع منفي، فعل نفي ناميده مي شود. چگونه فعل آينده مي سازيم؟ · ما دو نوع فعل آينده داريم: يکي فعل آينده نزديک است و دومي فعل آينده دور: ستعلمون – سوف تعلمون - با آوردن حرف (سَ) بر سر فعل مضارع، فعل آينده نزديک ساخته مي شود. مانند : سَتعلمونَ (بزودي خواهيد دانست) - با آوردن (سوفَ) بر سر فعل مضارع ،فعل آينده دور ساخته مي شود. مانند : سَوفَ تعلمونَ (در آينده خواهيد داشت) بخش دوم: استفهام به کلمات استفهامي همراه با شرحي از هر کدام توجه کنيد کلمه پرسشي معني از چه مي پرسد؟ پاسخ مناسب چيست 1 هَلْ (أ) آيا منفي يا مثبت بودن جمله يا خبر نعم : آري لا : خير 2 مَنْ چه کسي؟ چه کسي را شخص انسان نام يا صفت يا شغل شخص 3ما - ماذا چه چيزي – چه چيزي را حيوان يا اشياء يا انجام دادن کاري نام يا صفت چيزي يا بيان يک فعل 4 کيف چگونه- چطور حالت شخص حيوان يا اشياء نحوه و چگونگي انجام يک فعل بيان حالت (قيد حالت) کيفيت انجام يک فعل 5اَينَ کجا مکان کسي يا چيزي مکان انجام فعلي محل قرار گرفتن کسي يا چيزي قيد مکان 6متي چه وقت زمان انجام فعلي قيد زمان تمرينهاي درس سوم تمرين اول با توجه به متن درس در مقابل پاسخ صحيح علامت بگذاريد: الف) متي سَرَقَ الذّئبُ أحدَ الأغنامِ ؟ ۱ – في حضورِ الطّفلة ۲ – حينما کان أحَدُ الأغنام بين الأعشاب ب ) هل کانت الطّفلةُ مقصِّرَةّ ؟ ۱ – نعم ۲ – لا ج) أضَرَبَت الطّفلَةُ الرّجلَ ؟ ۱ – نعم ۲ – لا د) لماذا قَبِلَت الطّفلَةُ کلامَ الرّجل ؟ ۱ – لأنّها تُحِبُ سَرْحَ الأغنام ۲ – لِأنها کانت جامعةً
2- براي سؤوالات ستون «الف» جواب مناسب انتخاب کنيد:
«الف » «ب»
الف – من يَقْراُ ۱ – للشُکرِ
ب _ ما ذا تحملين ۲ – بأدََبٍ
ج – هل تأکلونَ ۳ – مَساء
د – لماذا تَسْجُدُ ۴ – جَبَلُ
ه – کيف تسألين ۵ – إلي المسجد
م – ما ذلک ؟ ۶ – نعم
ن – متي ترجِعُ ؟ ۷ – الکُتب
و – أين تذهَبُ ۸ – لا
ي – أتحزنينَ ۹ – الطالب
3- علامت منفي را در جملات زير پيدا کنيد:
۱ – لِماذا تذکُر نِعمَةُ ربّک ؟
۲ – ما سَألَت المُعلِّمةُ عن النباء.
۳ – هم لا يسعمون قول الحقِّ.
۴ – ما دفع المؤمن زکاة عِلْمِه.
4- کلمات زير را در مکانهاي مناسب قرار دهيد:
(سمعون – أعلَمُ – خَلَقْتَ – کيفَ )
الف ) ربناّ ما ... هذا باطلاً.
ب) لا ... الغَيْب َ.
ج ) فَهُمْ لا ...
د ) ... ضَربوا لک الأمثال ؟
کلمات جديد
إخوان = ج أخ : برادر
أسْرَة = خانواده
أعشاب = ج عشب: گياه، علف
أغنام = ج غنم : گوسفند
أمثال = ج مَثَل: مثال، نمونه
اولياء = ج ولي: دوست، دوست خدا
باکيه = گريان
تقدر = مي تواني
جامعة = گرسنه
خجل = خجالت کشيد، شرمگين شد
خَدَم = خدمتکار
دَفَع = پرداخت
دموع = ج دمع: اشک
راعيه = چوپان
سرْح = چراندن
عفو = گذشت، بخشايش
عفواً = ببخشيد
فَقَد = از دست داد
غَفَلْتُ = غفلت کردم
کَسْلِتُ = تنبلي کردم، سستي کردم
کرخ کرخ = آلونک
مُحدّد = معين
نبأ = خبر
نَعجَة = ميش
درست کردن فعل امر را به طرز صحيح ياد مي دهد.
ترجمه درس4
اصحاب کهف
در زمان قديم مردم در وفور نعمت و آسايش بودند.
روزي از روزها
مردم شنيدند: اي مردم، اي مردم؛