درس هفتم

 جمله اسميه و مبتداء و خبر آن جمله

ترجمه درس7

 آه دخترکم

اين مرد کفاش است.

او زياد کار مي کند.

تو زياد کار مي کني.

پزشک کار کردن را ممنوع کرده است.

بيماري خطرناک است.

من مي دانم ولي زندگي سخت است.

من مجبورم.

صاحب خانه فردا اجاره اش را مي خواهد.

مريم اين سخنان را شنيد.

پس شرمنده شد.

چه کنم؟ درس و مدرسه را رها کنم؟ نه ... نه ... ! آهان، يافتم! بهترين راه است! در روز بعد بعد از خوردن شام همگي به خواب رفتند. ولي مريم پس ، بعد از مدت کمي برخاست. و به اطاق کار رفت. و تا طلوع صبح کار کرد. صبح روز بعد عجيب است ! چه کسي اين کفشها را درست کرده است؟ مرد در حسرت است. پس از روزها و ماهها در شبي مريم خسته بود، ولي به اطاق کار رفت. و بعد از ساعتي مريم چرتش برد. و در صبح زود پدر براي خواندن نماز بيدار شد. آنجا نور است ! چه کسي در اطاق است ؟ حتماً دزد است. پس به اطاق نگاه کرد. به آرامي درب را باز کرد. پس با دقت نگاه کرد. اين مريم است ؟! آه دخترکم - جمله اي که با اسم شروع شود جمله اسميه نام دارد. جمله اسميه در زبان عربي از ۲ قسمت اصلي تشکيل شده است: ۱ – مبتدا ۲ – خبر ويژگي هاي مبتدا: - مبتدا همواره مرفوع است يعني يکي از علامتهاي رفع ُُ را داراست. - مبتدا مي تواند اسم خاص – داراي ال با تنوين – ضمير منفصل و اسم اشاره باشد. خبر: اسم مرفوع که معمولاً با تنوين است. مانند : امامُ – مفيدُ (در ابتداي جمله) شرح مبتدا مبتدا  +  خبر         =        جمله اسميه اسم   +  اسم يا فعل يا حرف و اسم  تمرينهاي درس هفتم 1 - با توجه به متن درس در مقابل پاسخ صحيح علامت بگذاريد: الف ) ماذا عَمِلَت مريم ؟ ۱ – تَرَکَتْ المدرسه   ۲ – ذهبت لمساعَدَة والدِها  ب ) کيف وَجَدَ الوالد بِنتَه ؟ ۱ – في الثوم ۲ – مشغول بالعمل ج) متي فهم الوالد سرَّ الاحذبة ؟ ۱ – في المنتَصف الليل ۲ – في يوم قبل طلوع فجر 2- در جاهاي خاي کلمه اي بگذاريد (خبر) که جمله معنا دار درست شود.      مبتدا              خبر الف) المعلمُ        ..... ب ) الوالِدُ            ...... ج) الْبَحْرُ          ...... د) الْبيْتُ  ...... ه) الله     ...... 3- در جاهاي خالي کلمات مناسب بگذاريد. الف) .... علي کل شيء شهيدُ .                 ۱ – بعباده ب) الحمدُلله رب .....                                 ۲ – العالمين ج) والنجوم ... بأمرِه                                  ۳ – والله د) الله لطيف ....                                      ۴ – مُسَخّرات أحذَية = ج حذا، کفش باکر = صبح زود تعبة = خسته، کوفته تناول = خوردن، تناول کردن حديث = سخن، صحبت حذّاء = کفاش شهور = ج شهرة: ماه شهيد = گواه صدقْ = راست گويي صَنَعَ = ساخت ضوء = چراغ عشاء = شام عصا = عصا، چوب دستي فجر= صبحگاه، طلوع صبح لطيف = دقيق مسخرات = تسخير شده ها، رام شده ها مضطَرّ = درمانده، مجبور مَطلع = طلوع نُعاس = چرت، خواب آلودگي هُدوء = آرامش درس هشتم جمله فعليه و نقش فعل و فاعل در آن ترجمه درس 8 آسايش و سختي اي فرشتگان چرا ايوب را ستايش مي کنيد؟ ايوب خداوند را مي پرستد و او را ستايش مي کند؟ زيرا او صاحب مال و نعمتهايي است. نه ... نه ... صالحان پروردگارشان را در همه حالات شکر مي کنند. ايوب بيمار شد. مالش نابود شد. فرزندانش نابود شدند. راهزنان اموالش را دزديدند. فرصت طلايي براي ابليس به وجود آمد. ابليس آمد. اي ايوب! تا کي بر اين بلا صبر مي کني؟ مال و فرزندان و سلامتي خود را از دست دادي؛ با اين وجود خدا را شکر مي کني و او را ستايش مي کني؟ به خدا پناه مي برم از شيطان رانده شده. فايده اي ندارد او مانند کوه است؛ به سوي همسرش مي روم. تا کي صبر مي کني؟ مرگش نزديک است. نه ... نه.. همسر صالح بر قضاي الهي صبر مي کند. بلا و سختي شدت گرفت و بيماريش سخت شد. پس همه او را ترک کردند. چگونه غذا و دارو به دست بياوريم؟! چه کنم؟! ايوب جستجو کرد. هيچ چيز نيست. پس گفت همانا به من آسيب رسيده است و تو بخشنده ترين بخشنده ها هستي. و بالاخره بعد از چند سال شادماني آمد. همانا ايوب در امتحان پيروز شد. بله، همانا با سختي، آساني است. بيماري رفت و سلامتي و آسايش به ايوب بازگشت. چه بنده خوبي همانا او بسيار بازگرداننده است.   - جمله اي که با فعل شروع مي شود جمله فعليه مي باشد. جمله فعليه از دو جزء اصلي تشکيل شده است: فاعل و فعل - فاعل نيز مانند مبتدا و خبر همواره مرفوع است. - فعل در اول جمله همواره به صورت مفرد به کار مي رود هر چند فاعل آن مثني يا جمع باشد. فعل و فاعل از نظر جنس مانند يکديگرند.  فعل + فاعل + ....     =       جمله فعليه تمرين هاي درس هشتم 1- با توجه به متن درس در مقابل پاسخ صحيح علامت بگذاريد: الف ) متي حانت الفَرضةُ الذّهبيّة لاِبليس – عند فقدان النعم ؟ ۲ – حينما شکراً ايوبُ ربّه ۳ – قرب موت ايوب ب ) الي متي صَبر أيّوب ؟ ۱ – حتي النهاية ۲ – حتي زَمَن فقدان أولادة ۳ – حتي زَمَن مَرضية ج ) لماذا قال الله «نعم العبد إنه دُواب » ۱ – لأنه منحج في الأمتحان ۲ – لأنه ما صبر علي المصائب – لأنه قرض 2- در هر يک از عبارات زير فاعل را بيابيد: الف ) وَعَدَ الله المومنين و المؤمنات جنات. ب ) قد جاء أمر ربِّک. ج ) يعملُ الکريم بوعْدِه. د ) يدفَعُ الأغنياء زکاة أموالهم. 3- براي عبارت زير ترجمه صحيح را انتخاب کنيد: ۱ – ذَهب الخَوفُ و دَخَلَ الأيمانُ في القلوب. الف ) ترس رفت و ايمان را در دل جاي داد. ب ) خوف و ترس رفت و ايمان در دلها وارد شد. ۲ – لا تَتْعَبُ الأُمُّ من تربية طفلها. الف ) مادر را در تربيت فرزندش خسته نمي بيني؟ ب ) مادر از تربيت فرزندش خسته نمي شود. کلمات جديد أرحم = مهربانترين أعوذ = پناه مي برم أواب = بسيار باز گرداننده تلف = تباه شد تمدحون = ستايش مي کنيد دواء = دارو رجيم= رانده شده رخاءرخاء = آسايش رَضيء = راضي شد زهق = از بين رفت شدة = سختي، تنگدستي صَعب = دشوار شد الضّر = سختي عُسرْ = سختي عَظُم = بزرگ شد علي = بلند مرتبه فقدان = از دست دادن فقدت = از دست دادي لصوص = ج لصّ : دزد مرض = بيماري مسّ = لمس کرد مصائب= مصيبت مع = همراه نِعَم= ج نعمة : نعمت نِعْمَ = چه خوب است وَعَد = وعده داد يُسْر = آساني درس نهم  گفتن بعضي از اجزاي ديگر جمله فعليه و همچنين حروفي که جَر مي دهند. ترجمه درس9  لباسهاي عيد ناصر از خانه خارج شد. خيابان شلوغ بود. مردم مشغول خريدن لباسها و ميوه ها و ... هستند. عيد نزديک است. دوستانم لباس نو مي پوشند. بعد از وفات پدرم. مادرم مسؤول تأمين درآمد خانواده است. او از صبح تا شب مشغول بافندگي است. پس چگونه از او لباس نو بخواهيم. در کوچه ... ناگهان اين چيست؟ مثل اين که کيف است. کيف را باز کرد. خداي ... پول ... پول زياد با شتاب به خانه بازگشت. در خانه مادر: اين پولها از کجاست ؟! آيا ... ؟! پناه بر خدا ؟! مادر ... مادر ... عيد نزديک است اين هديه خدايي است. عجيب است ... ولي چگونه ! به خدا ... پيدا کردم ... پيدا کردم ... در کوچه ! خارج شو و با شتاب برو و به دنبال صاحب پولها بگرد. در کوچه ناصر ورقه اي را روي ديوار ديد. اطلاعيه کيفي با اين مشخصات گم شده است. با شتاب به مغازه حاج فاضل رفت. کيف را در مقابلش قرار داد. به شدت شادمان شد. خدايا تو را شکر مي کنم خدايا ... آه ... شکر و بعد از چند لحظه گفت: من به يک کارگر امانت دار نياز دارم. آيا مي پذيري بله ... ولي من دانش آموز هستم. بعد از مدرسه در مغازه حاضر شو. خوب و اما جايزه تو پس من اکنون مزد يک ماه را به تو مي دهم. ناصر به شدت خوشحال شد و به بازار رفت. سپس با لباسها و غذاها به خانه بازگشت. و داستان را برايشان شرح داد. همگي خوشحال شدند. پس پروردگارشان را شکر کردند. يکي ديگر از اجزاي جمله فعليه مفعول مي باشد – مفعول کسي يا چيزي است که فعل روي آن انجام مي شود. مفعول: اسمي منصوب است که معمولاً پس از فاعل به کار مي رود و علامت نصب نشانگر مفعول است. سَمِعَتْ التلميذاتُ النصيحة . جار و مجرور: جار حرفي است که قبل از اسم به کار مي رود و آن را مجرور مي کند ( ا  - في – مِن – الي – علي) مجرور اسمي است که پس از حرف جار به کار مي رود. جار و مجرور معمولاً در آخر جمله به کار مي روند.   تمرين هاي درس نهم 1- با توجه به متن درس، در مقابل پاسخ صحيح علامت بگذاريد: الف ) من هي المسؤولة في بيت «ناصر» لِتأمين المعاش ؟ ۱ – الوالدِ                    ۲ – ناصر                ۳ – الوالِدَة ب ) أين وَجَدَ ناصرُ المنحنظة ؟ ۱ – في الشارع            ۲ – في الزقاق         ۳ – في البيت ج) متي يحْضرُ ناصرُ في حانوتِ «الحاجِ فاضل» لِنَعمَل ؟ ۱ – صباحاً                  ۲ – مساء               ۳ – ليلاً 2- از ميان حروف جر داده شده، حرف مناسب را انتخاب کنيد: الف ) و خلق الله السماوات و الارض ... الحق ۱ – إلي               ۲ – في                ۳ – ب ب ) إني ذاهِبُ ... ربّي ۱ – مِن                  ۲ – في                ۳ – إلي ج ) والله يعلم المنسِد ... المصلح ۱ – إلي                 ۲ – مِن                 ۳ – في د ) إن المتقين ... جناتٍ ۱ – بِ                   ۲ – في                 ۳ – مَن  3- در عبارات زير فاعل و مفعول را مشخص کنيد.کلماتي که زير آنها خط کشيده شده است: الف ) لا تقنطوا مِن رحمة الله إن الله يغفرُالذنوب جميعاً . ب ) يَحفَظُ العاقل لِسانة و تبرکُ الجاهل زمامِ کلامه. ج) وَجَد الأنسان السعادة في الاخلاق لا في الثروَة و المال.     کلمات جديد اُحضُر = حاضر شو إعلان = اطلاعيه أمثال = نمونه اُمين = درستکار تجلب = جلب مي کند تلميذ = شاگرد حياکة = بافندگي ذاهب = رونده زقاق = کوچه زمام = افسار سوق = بازار شراء = خريدن شرح = شرح دادن شَهر= ماه صباح = صبح عائلة= خانواده فضل = احسان قدير = توانا مُزدَهَم = شلوغ مصلِح = اصلاح گر معاش = وسايل زندگي مفسد= ايجاد کننده فساد مفقودة = گم شده نقود = ج نقد : پول       

گرفته شده از سايت شبكه آموزش سيما