مولاناشمس الدین محمد کاخکی ، منجم ،شاعر و موسیقیدان عهد تیموری ، از ندمای امیرزاده میرانشاه فرزند امیر تیمور گورکانی و استاد قطب الدین نایی بوده است. در تذکره دولتشاه سمرقندی در شرح حال مولانا محمد کاخکی آورده است : امیر تیمور قصد آذربایجان کرد وسه نفرفاضل هنرمند را که ندیم میرانشاه بودند،همچون مولانا محمد کاخکی (قهستانی) را که ذوفنون بود و در علم هیئت ونجوم وعلوم غریبه وقوف داشته ومولانا قطب الدین نایی و عبدالمومن گوینده که هرسه فاضل بودند ، حکم کشتن داد (802 قمری مصادف با759شمسی) .

لذا به دستور امیرتیمور،آن سه نادره روزگاررا در حدود قزوین از حلق در آویختند و مولانا محمد قهستانی (کاخکی) ، استاد قطب الدین نایی در وقت قتل او گفت : تودر مجلس پادشاه مقدم بودی ، اینجا نیز تقدم کن ! مولانا قطب گفت: ای بدبخت ملحد ، کاررا بدین جای رسانیدی و هنوز ترک لطیفه نمی کنی ؟! مولانا محمد در آن وقت این قطعه را فرمود:


پایان کار و آخر دور است ملحدا                   گر بایدت و گرنه بدست اختیار نیست
مردانه وار گر ببرندت به پای دار                        مردانه پایدار ، جهان پایدار نیست


در پاورقی همان صفحه آمده است:در بعض نسخ ظفرنامه(تحقیق محمد عباسی) به جای «ملحدا   محمداآمده است . همچنین دلیل پسوند قهستانی مولانا محمد کاخکی به آن دلیل است که کاخک از توابع حکومت قهستان بوده است . در کتاب کارنامه بزرگان ایران نیز به شرح واقعه قتل مولانا پرداخته شده وآمده است : چوم امیر تیمور شنیده بود که میرانشاه پیوسته به عیاشی اشتغال دارد ، حکم کرد تا همه ندمای اورا بردار کنند که از آن جمله قطب الدین نایی ، حبیب عودی و عبدالقادر که در موسیقی شهرت به سزایی داشتند و محمد کاخکی بودند .

موقعی که آنها را به پای دار بردند ، یکی از آنها قطب الدین را مخاطب ساخته گفت: استاد همواره پیشقدم بودند و ما پیرو ، اکنون نیز همان طریقه مرعی دارند . جلاد نخست قطب الدین را با ریسمان افکند. چون نوبت محمد کاخکی رسید، دو بیت شعر بسرود و به پای داررفت.در کتاب دانشوران خراسان نیز نام او برده شده و ذکر کرده که محمد کاخکی معروف به ملحد بوده وبا نظر به شعری که سروده است ، احتمال میرود که تخلص شعری او هم ملحد بوده است یا آنکه به واسطه منادمت شاهزاده که اشتهار به امور خلاف اخلاق داشت ، به این نام معروف گردید .

در تاریخ مجمل فصیحی ، تالیف فصیح الدین بن احمد بن جلال الدین خوافی در ذکر  وقایع سال 802 هجری می نویسد : امیرصاحبقران به سلطانیه رفت و غضب فرمود بر امیرزاده میرانشاه گورکان و ندمای او و هم مولانا شمس الدین محمد کاخکی ، استاد قطب الدین نایی واز ذکر کلمه مولانا اینطور استنباط میشود که صاحب کتاب ، نسبتهای خلاف را که به محمد کاخکی داده شده بود ، مردود می دانسته ، زیرا کلمه مولانا ذکر نموده است.

منبع: سایت خبری صبح گناباد